دانشیار جغرافیا و برنامه ریزی روستایی، دانشگاه تربیت مدرس
چکیده
چکیده
به نظر میرسد به رغم پارهای از توفیقات در عرصهی مدیریت روستایی کشور، هنوز مدیریت روستایی در این کشور مهجور است. این مهجور بودن را میتوان تا حدودی ناشی از گسست میان دانش مدیریت موجود در کشور با ارزشهای بومی و فرهنگی در نظریه و اجرا دانست. مدیریت توسعهی روستایی به سبک غیربومی و غیرمحلی نتوانسته موجب توسعهی کشور شود و از سویی دیگر موجب کمرنگ شدن ارزشهای ایرانی و اسلامی شده است. دلیل این امر را باید در اینجا جستجو کرد که مبانی، اقتضائات و مسائل و غایات توسعه با مبانی جامعهی اسلامی و ایرانی فاصلهی معناداری دارد.الگوی اسلامی - ایرانی مدیریت روستایی رویکردیجامع جهت تعالی وپیشرفتمناطق روستایی کشوربرمبنایآموزههایاسلاموباتوجهکاملبه مقتضیاتو شرایطمکانی و فضایی کشور است. بر اساس مفاهیم اسلامی و ایرانی، برای طراحیالگوی اسلامی -ایرانی مدیریت توسعهی روستایی کشور لازم است سه رویکرد یکپارچه مورد توجه قرار گیرند. نخست مبانیناظر به خاستگاهمعرفتیودینی است که ناظر بروجهاسلامیت طراحی الگوست. دوممبانیناظربه خاستگاه بومی و محیطاجرایالگوست که توجه به ایرانیتالگوست، و سوممبانیناظربرمنطقطراحی الگو یا وجهروشمندی الگوو سازوکارعلمیآن است که ناظر بر علمی بودن طراحی الگوست. در الگوی اسلامی و ایرانی پیشنهادی مدیریت توسعهی روستایی، دینمداری، شایستهسالاری، مصلحتاندیشی، مشارکتطلبی و عدالتمحوری به عنوان مهمترین شاخصهای مشترک جایگاه ویژهای دارند. در این راستا دینمداری قوهی محرکهی سایر وجوه الگوی اسلامی و ایرانی بهویژه عدالتمحوری به عنوان اصلیترین شاکلهی هویتبخش الگوی اسلامی و ایرانی مدیریت روستایی کشور محسوب میشود. شاکلههای پیشنهادی الگوی اسلامی و ایرانی مدیریت توسعهی روستایی، علاوه بر بینش و جهانبینی الهی، دارای وجوه عینی و واقعی بر اساس مستندات، ساختمانی خاص با شاخصهای معین، قلمرویی وسیع در ورای معیارهای مادی و قیاسی از رویدادهای واقعی در سطح مناطق روستایی کشور است.